کد مطلب:43177
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:38
تفسير فرازهاي چهل و هشتم تا پنجاه و هشتم خطبه صد و چهل و هفتم نهجالبلاغه كه در آن امام به بيان راههاي شناخت رشد و كمال پرداخته چيست؟
«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتّي تَعْرِفُوا الَّذيِ تَرَكِهُ، وَ لَنْ تَأْخَذِوُا بِميثاقِ الْكِتابِ حَتّي تَعْرِفُوا الَّذيِ نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتّي تَعْرِفُوا الَّذيِ نَبَذَهُ. فَالْتَمِسُوا ذلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ، فَأِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلُمِ، وَ مَوُتُ الْجَهْلِ. هُمُ الَّذينَ يُخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلّمِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ، وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ، لايُخالِفُونَ الدِّينَ وَ لايُخْتَلِفُونَ فِيهِ، فَهُوَ بَيْنَهُمْ شاهِدٌ صادِقٌ، وَ صامِتٌ ناطِقٌ» [و بدانيد شما حقيقت رشد و كمال را نخواهيد شناخت مگر اينكه كسي را كه آن را ترك كرده است بشناسيد، و پيمان كتاب را اتخاذ نخواهيد كرد مگر اينكه به حال كسي كه آن شكسته است، آگاه شويد. و تمسّك به قرآن نخواهيد كرد مگر اينكه بشناسيد كسي را كه آن را پشت سر انداخته است. پس بطلبيد آن را حق، رشد، پيمان كتاب و برخورداري از آن را از اهل آنها، زيرا آنان هستند باعث حيات علم، و مرگ ناداني. و آنان هستند كه حكمشان (دربارة واقعيات) خبر از علمشان ميدهد و سكوتشان از گفتارشان و آشكارشان از نهانشان. آنان نه با دين مخالفت ميورزند و نه در دين اختلافي با يكديگر دارند، پس دين در ميان آنان شاهدي است راستگو و ساكتي است گويا.]
اين يك اصل است كه «تُعْرَفُ الْأَشْياءُ بِأَضْدادِها» [اشياء با اضداد خود شناخته ميشوند] شايد بتوان گفت:
اولين مرحلة شناخت، توجه و رويارويي با اضداد موضوعي است كه براي تحصيل شناخت مطرح شده است، البته مقصود از ضد در اين مورد، معناي منطقي و فلسفي آن نيست، بلكه منظور هر شيئي مغاير با موضوع است كه ميتواند در تعيين مرز و كميت و كيفيت آن تأثيري داشته باشد. از متفكراني كه اين مرحله از شناخت (شناسايي با ضد) را قابل توجه مطرح نموده است، جلالالدين محمد مولوي است. او ميگويد:
در درون خود بيفزا درد را
تا ببيني سرخ و سبز و زرد را
كي ببيني سبز و سرخ و بور را
تا نبيني پيش از اين سه نور را
ليك چون در رنگ گم شد هوش تو
شد ز نور آن رنگها روپوش تو
چونكه شب آن رنگها مستور بود
پس بديدي ديد رنگ از نور بود
نيست ديد رنگ بينور برون
همچنين رنگ خيال اندرون
اين برون از آفتاب و از شماست
وان درون از عكس انوار علاست
نور نور چشم، خود نور دل است
نور چشم از نور دلها حاصل است
باز نور نور دل نور خداست
كاو ز نور عقل و حس پاك و جداست
شب نبد نور و نديدي رنگ را
پس به ضدّ، آن نور پيدا شد ترا
شب نديدي رنگ كان بينور بود
رنگ چبود مهرة كور و كبود
كه نظر بر نور بود آنگه به رنگ
ضد به ضد پيدا شود چون روم و زنگ
ديدن نور است آنگه ديد رنگ
وين به ضد نور داني بيدرنگ
پس به ضد نور دانستي تو نور
ضدّ، ضد را مينمايد در صدور
رنج و غم را حق پي آن آفريد
تا بدين ضد خوشدلي آيد پديد
پس نهانيها به ضد پيدا شود
چونكه حق را نيست ضد پنهان بود
ج
نور حق را نيست ضدي در وجود
تا به ضد او را توان پيدا نمود
اين مرحله را اميرالمؤمنين(ع) در جملات مورد تفسير با اين جمله: «وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتّي تَعْرِفُوا الَّذيِ تَرَكِهُ...» [و بدانيد شما رشد را نخواهيد شناخت مگر اينكه كسي را كه او را ترك كرده است بشناسيد.] يعني در حالات كساني كه از رشد رويگردان شده است، دقت كنيد و در رفتارها و وضع رواني آنها به بررسي بپردازيد، در نتيجه خواهيد ديد كه فقدان رشد در آنان چه اثري گذاشته است. وقتي كه كسي رشد را رها ميكند، حق و باطل هيچ معنايي براي او ندارند، زشت و زيبا براي او مفهوم خود را از دست ميدهند. ارزشها در نزد او هيچ اعتباري ندارند. عهد و پيمان هيچگونه قداستي براي او نشان نميدهد. با توجه به اين جريانات ضد وجدان و عقل و فطرت اولي، ميفهمد كه رشد يعني چه؟ كسي كه به نعمت عظماي رشد نائل گشته است، چه هويتي پيدا كرده است. همچنين براي شناخت عمل به پيمانهاي كتاب الهي كه خداوند سبحان براي تحريك انسانها در مسير «حيات معقول» و قرار دادن انان در ميدان مسابقه در خيرات و كمالات، مطرح فرموده است، نخستين قدم شناخت آن انساننماهاي ناپاك است كه آن پيمانها را شكسته و زير پا گذاشتهاند و در نتيجة اين پيمانشكني به چه سيه چالهايي سقوط كردهاند، ديگر نه چشمي در آنان مانده است كه ببينند و نه گوشي كه با آن بشنوند و نه عقلي كه به وسيلة آن درك كنند و نه قلب و وجداني كه به راهنمايي آن، راه رشد و كمال را پيش بگيرند.
مرحلة بعدي ـ توجه و تجربه و بررسي و تحقيق دربارة خود اشياء است. يعني وقتي كه از آلودگيها و پليديهاي مردم فاقد رشد و فاقد علم، نتائج بيرشدي و جهل را فهميديم، بايد برويم به سراغ شناخت حقيقت خود رشد و علم. در اين مرحله تكاپوي ما در سطوح و ابعادي مختلف دربارة رشد شروع ميشود، مانند درك عوامل اولية رشد، موانع بوجود آمدن آن عوامل، مقدمات و شرايط گوناگون رشد، مراتب و درجات آن، نتائج با عظمت آن كه موجب اعتلاي ذاتي فرد و ابعاد مختلف وجودي او در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خويشتن، با خدا، با جهان هستي و با همنوعان خود) ميگردد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 24
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.